۱۳۸۶ بهمن ۱۴, یکشنبه

اس ام اس 8

چرا همه‌ي ما به دانشگاه آزاد عشق مي ورزيم؟ الف. چون اگر دانشگاه آزاد نبود ما بي‌سواد مانده و در نتيجه معتاد مي‌شديم. ب. چون اگر دانشگاه آزاد نبود پدران ما ثروتمند شده و از ياد خدا غافل مي‌شدند. ج. چون اگر دانشگاه آزاد نبود مردم از داشتن الگوي موفق مديريت محروم شده و جامعه دچار بحران مديريت مي‌شد. د. چون اگر دانشگاه آزاد نبود مقدار زيادي از وسايل آرايشي و لباسهاي کوتاه و تنگ روي دست فروشنده هاي آنها باقي مي ماند
************ **
زن مثل ويروس مي‌مونه، وقتي وارد زندگيت بشه، جيبت رو اسكن مي‌كنه، لبخند رو ديليت مي‌كنه، مخت رو اديت مي‌كنه، برنامه‌هات رو دانلود مي‌كنه، آخرش هم هنگ مي‌كني!
************ **
ميدوني: من دوست دارم، ميميرم برات و من هلاكتم، چند تا «م» داره؟
************ **
ميدوني معني سي ان جي چيه؟ يعني سوخت نداريم جيگر ************ **يه روز تو يه ديونه خونه همه ديونه ها داشتند صداي موتور در مياوردند كه فقط يكي از آنها ساكت بود رييس تيمارستان وقتي كارهاي مرخصي اش را انجام مي ده به او مي گوييد تو مي توني بري اون ديونه هم مي گه هوم هوم ( صداي موتور در مي اره )حالا سوار شو با هم بريم
************ **
نگاه كن به پشتت ببين دم داري؟ . . . نداري؟ . . . اي واي پس خودتي چون الاغ من از كرگي دم نداشت.
يه تركه داشته بلند بروازي ميكرده با تير كمون ميزننش
************ **
يه لري داشته ميخنديده بيهش ميگن چرا ميخندي ميگه دارم واسه خودم جوك ميگم. بعدچنددقيقه ميبينن رنگش زرد شده وشكمش روگرفته وداره ميخنده ميگن حالا چته؟ ميگه اين جكه رو تاحالا نشنيده بودم.
يه روز يه تركه ميره امامزاده دعا مي كنه كه ماشين زانتيایی كه در قرعه كشي در نظر گرفته شده به نام او دربياد شب كه مي خوابه امام به خوابش مي آيد و مي گوي تو بايد حساب باز كني!
لره جلوي دبيرستان دخترانه مي افته توي جوب براي اينكه ضايع نشه مي گه هركي منودراره ماله خودشم.
اگه بهم بگي دوستم نداري جوجو مي شم ميرم تو باغچه انقدر جيك جيك مي كنم تا گربه بياد منو بخوره...
************ **
زندگي 2 چيز به من آموخت.....که هر چي فکر ميکنم يادم نمياد!
************ **
به لره ميگن چي شد كه زن گرفتي؟ ميگه راستش ما ديديم تو زندگي هيچي نشديم، گفتيم لااقل داماد بشيم
************ **
توي ديوانه خونه همه ديوانه ها دست ميزنن بجز يكي ميگن حتما خوب شده ببريمش بفرستيم خونه ازديوانه ميپرسن چرا دست نميزني ميگه آخه من عروس
دو نفر با هم دعواشون ميشه، ميبرنشون كلانتري.افسرنگهبان از اولی ميپرسه: اسمت چيه؟ يارو با بيخيالي ميگه: فِري... افسره حسابي چپ و راستش ميكنه، گفتم اسمت چيه؟ یارو كه حساب دستش اومده بوده ميگه: فريدون قربان! افسره برمي‌گرده به اون یکی ميگه اسم توچيه؟! طرف اسمش قلي بوده، يكم فكر ميكنه بعد با ترس جواب ميده: قوليدون
یه نفر خودشو دار مي‌زنه، بعلت ضربه مغزي مي‌ميره! ميان مي‌بينند با كِش خودشو دار زده
سه تا ديوانه هم اتاقي بودن - يك روز خبر آوردن كه دوتاشون بالا پايين مي پرن و ميگن كه ما سيب زميني هستيم و داريم تو روغن سرخ ميشيم و سومي ساكت نشسته ! رييس بيمارستان هم طبق معمول رفت كه اين ديوونه رو مرخص كنه. پرسيد تو چرا با دوستات نيستي ؟ اون هم گفت : آخه من كف ماهيتابه چسبيدم
یه نفر 19 تا بچه داشته،‌ بهش ميگن: چرا يك بچه ديگه نمياري، رُند شه؟! ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر
دو تا احمق ميرن يك رستوران كلاس بالا، ‌دو تا كوكا سفارش ميدند‌، بعد هم يكي يك ساندويچ از كيفشون درميارند، ‌شروع مي‌كنند به خوردن. گارسونه مياد ميگه: ‌ببخشيد،‌شما نمي‌تونيد اينجا ساندويچ خودتونو بخوريد. احمقا يك نگاهي به هم مي‌كنند، ‌ساندويچاشونو باهم عوض مي‌كنند
************ ***

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظ یادن نره . لطفاً