۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

اطلاعیه یک آقا برای ازدواج

ازکلیه دوشیزگان قدبلند زیباروی واجد شرایط زیر تقاضاداریم تقاضانامه ها و رزومه خود را جهت ربودن دل بنده به صورت پیغام درقسمت نظرات یا به وسیله ایمیل به نشانی بنده بفرستند.

بدیهی است پس از انجام بررسی*های کامل، نام افراد دارای صلاحیت به وسیله همین تریبون اعلام خواهد شد
.
نکته: ما تو کارمون پارتی بازی نداریم، یعنی لطفا از قرار دادن پول نقد در نامه یا پیغام خود بپرهیزید و هی نگید ما فامیل فلانی هستیم.

شرایط پذیرش

*-سن بالاتر از 18سال و کمتر از 22سال باشد.

*-قد کمتر 165سانتیمتر و بالاتر از 175سانتیمتر نباشد.

*-افراد خیلی ترکه ای و زیادی چاق قابل پذیرش نیستند. (چون من حوصله رژیم چاقی و کلاس لاغری ندارم)

*-هر وقت من خواستم می ریم هر رستورانی که من گفتم. آبگوشت، کوفته، کله پاچه و میرزاقاسمی با کلی سیرترشی دوست دارم.

*- اهل کادو خریدن و هر روز لاو ترکوندن نیستم


*- اگر خدای نکرده، زبانم لال، خدا اون روز زو نیاره که ازدواج کردم و وبال گردنم شدی، مامانم اینا و مامانت اینا نداریم. خوشمنمیاد.

*- عمراً نفقه بدم. چهارده تا هم بیشتر مهر نمی کنم.

*- باید یک جایی کار کنی، یک کاری هم واسه عصر من گیر میاری چون حوصله مسافرکشی و رانندگی ندارم.
*- بابات باید پولدار باشه تا من در صورت لزوم بتونم بتیغمش.

*- پول اضافی ندارم بایت پوشک کامل بچه بدم. می ری کهنه و لاستیک می خری، خودت می شوری.

*- به مامانت می گی سیسمونی خوب بیاره.
*- باید خوشگل باشی چون پول واسه لوازم آرایش نمی دم.

*- موهای وزوزی نباید داشته باشی، چون نرم کننده ایرانی الآن شیشه ای هزار تومن شده.

*- موهای خرمایی و مشکی رو ترجیح می دم.

*- نباید ورزشکار باشی چون هر وقت دوست داشتم ، می خوام بزنمت.

*- اگه سر کار بری یا کاری داشته باشی نباید دیرتر از 5 خونه باشی.

*- از الان باید کلاس آیروبیک بری تا چندسال دیگه بد هیکل نشی، پولشم از بابات بگیر. من 10سال دیگه زن شکم گنده نمی خوام.
*- باید فال قهوه بلد باشی بگیری، چون من دوست دارم.

*- مانتوی تنگ نمی پوشی.

*- دوستات رو هم هر روز نمیاری خونه. فهمیدی.

*- یک ماشین ظرف شویی هم قاطی جاهازت بذار. دوست ندارم پوستم خراب بشه.

*- لازم نیست واسه یک خونه 50متری، جاهاز خونه 200متری بخری.

*- من مبل تختخواب شو دوست دارم.

داستان کوتاه




روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...

یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!

    یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

    یک  روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!

یک تقویت کننده  فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!

مقایسه مدرسه رفتن دخترها و پسرها

دخترها

صبح ساعت 6 از خواب پا میشن
تخت خوابشون رو مرتب می کنن ،
به پدر و مادر سلام می کنن ،
صورتشون رو می شورن ،
مسواک می زنن ،
صورتشون رو خشک می کنن و بعد می رن سر میز صبحانه صبحانشون رو می خورن
و بعد از مادرشون به خاطر صبحانه ی مفصلی که آماده کرده بود تشکر می کنن
بعد می رن تو اطاقشون و لباسشون رو می پوشن
و خودشون رو تو آینه نگاه می کنن و مقنعه شون رو صاف می کنن
کیفشون رو بر می دارن
دوستشون می یاد دنبالشون و با هم می رن مدرسه
سر ساعت 30 : 7 به مدرسه می رسن
آخی چقدر این دخترا مرتب هستن

پسرها

صبح ساعت 30 : 7 از خواب مادرشون با لگد بیدارشون می کنه
5
دقیقه ی بعد از جاشون بلند می شن
یه نگاه به تخت خواب می کنن انگار توش جنگ جهانی سوم بر پا بوده می گن ولش کن مامانم مرتبش می کنه
پدر و مادر بهشون سلام می کنه یواش می گن سلام
می رن که صورتشون رو بشورن می گن ولش کن تمیزه چشه به این قشنگیه
اسم مسواک تا حالا به گوششون نخورده
می رن سر میز بشینن یه نگاه به ساعت می کنن می بینن دیرشون شده سریع یه لیوان چایی می خورن می رن تو اطاقشون دنبال شلوارشون می گردن بعد بالای کمد پیداش می کنن
پیرهنشونم که افتاده تو سطل زباله
حالا نوبت جورابه وای وای وای مامان دوباره این جوراب من رو کجا انداختی از دست تو آخه مگه این جورابا چکارت دارن بعد از نیم ساعت جورابشون رو لای کتاب ریاضی پیدا میکنن حالا تازه اولشه این یه لنگش بود از اینور به اونور اطاق می رن و هی فحش میدن ساعت شده 50 : 7 اون یکی لنگه ی جورابشون رو توی آشپز خونه تو یخچال پیداش می کنن .
جورابا که پیدا شد از بوی خوشش یک دقیقه سرشون گیج میره بعد که به خودشون میان تازه باید کتاباشون رو برای امروز آماده کنن
دوستشون زنگ می زنه بهش میگن 2 دقیقه وایسی سیم ثانیه اومدم ساعت 5 : 8 کتابها رو یکی یکی از تو جا نونی ، زیر مبل ، تو گلدون ، و جاهای متفاوت خونه پیدا میکنن
دوستشون نیم ساعته که دم در منتظره زنگ می زنه می گه من رفتم خودت تنها بیا و چندتا فحش آب کشیده و نکشیده به هم میدن و خداحافظی میکنن
ساعت شده 35 : 8 میرن جلوی آینه سرشون رو پر ژل و روغن ترمز و واسگازین میکنن
به مدل موی مورد علاقشون که رسید تازه یادشون میفته که امروز بعد از مدرسه با دوست دخترشون قرار دارن شروع می کنن به شستن سر و صورت و مسواک زدن
دوباره می رن تو اطاق تا ادکلن به خودشون بزنن ادکلون رو که می زنن سرشون گیج میره به ادکلن نگاه می کنن می بینن که به جای ادکلن حشره کش به خودشون زدن بعد کل ادکلن رو روی لباسشون خالی می کنن تا بوی حشره کش از بین بره
به ساعت نگاه می کنن 45 : 8 شده می گن وای امروزم دیر میرسم مدرسه دوباره ناظممون برامون کسر انضباط منظور میکنه
سریع می دون کفششون رو می پوشن می دون که برن مدرسه دم در با سر میرن تو باغچه پا میشن 4 تا فحش میدن یه نگاه به کفششون می کنن می بینن که بنداش رو تا به تا بستن
بعد کفششون رو درست می پوشن و میرن به طرف مدرسه و ساعت 9 به مدرسه می رسن و یک کسر انضباط به اونای دیگشون اضافه می شه .