۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

امان از دست خانمها

يک خانم 45 ساله که یک حملهء قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود ..

در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند حضرت عزرائیل رو دید و پرسید:

آیا وقت من تمام است؟

حضرت عزرائیل گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید .

در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد

کشیدن پوست صورت-تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)-عمل سینه ها و جمع و جور کردن شکم .

فقط به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !!!!

از اونجايي كه او زمان بيشتري براي زندگي داشت از اين رو او تصميم گرفت
كه بتواند بيشترين استفاده را از اين موقعيت (زندگي) ببرد.

بعد از آخرين عملش او از بيمارستان مرخص شد

در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیلهء یک آمبولانس کشته شد .

وقتی با حضرت عزرائیل روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟

حضرت عزرائیل جواب داد : اِاِاِا شمايييييييد نشناختمتون !!!

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

آموزش زبان تركي در 3 ثانيه






 

 
 

 
 
آموزش زبان ترکی در 3 ثانیه
1- هرگاه حرف ب ساکن قبل از ر بیاید جای آنها عوض می شود:مثال:  کبریت  <-- کربیت             تبریز <-- تربیز
 
2- حرف گ در اول کلمه ق و در سایر موقعیتها ج ادا میشود:
 
مثال:   گازوئیل <-- قازوئیل                 تگرگ <--  تجرج                       کامپیوتر <-- قامپیوتیر
 
3- گاه حرف ه در آخر کلمه به ی و در برخی انواع گویش به صدای او تبدیل میشود:
 
مثال:
گوجه فرنگی <-- قوجی فرنجی   (یا همان گیرمیز بادمجان)
ماهی تابه <-- مایتابو
 
4- صدای ق به صدای گ و حرف گ در اول کلمه با صدای ق ادا می شود. در برخی موارد ق حذف میشود:
 
مثال:
قند <-- گند
گلابی <-- قلابی
آقای رئیس <-- آی رئیس
 
5- گاه حرف ی بعد از حرف با صدای کسره با صدای و تلفظ میشود:
 
مدیر<-- مدور
 
6- بعد از حروفی که در کلمه با صدای کسره ادا میشوند یک ی اضافه میشود:
مثال:
 
مثال <-- میثال
ابتدا <--  ایبتیدا
چراغ <-- چیراگ
 
3- حرف ک هیچگاه با صدای ک ادا نشده و بسته به موقعیت حرف در کلمه، موقعیت کلمه در جمله، نوع وضع عصبی گوینده، محل تولد گوینده، وضع آب و هوا و ... با صدای ش خ چ ق ادا شده و گاه اصلا ادا نمی شود:
 
مثال:  من به تک تک سوالات شما پاسخ خواهم داد <-- من بی تشتچ سوالات شما پاسخ خواهم داد.
مرتیکه کثافت درست رانندگی کن <-- مرتیچه چثافت درست رانندجی قن
سلام آقای دکتر <-- سلام آی دتر
زبان بیسیک <-- زبان بیسیخ
چکار می کنی؟ <-- چخار موقونو ؟
 
4- معمولا افعال در حالت اول شخص به صورت دوم شخص بیان میشوند.
من با شما نبودم <-- من به شما نبودی !
 
5- ضمیر ملکی متصل دوم شخص به صورت سوم شخص بیان میشود:
 
 
 
 
 



ضرب المثل قزويني

ضرب المثل قزويني : اگه رفيق رفيق باشه..آدم منت زنشو نميکشه
____________________________________________________________________________
به قزوينيه ميگن: آدرس سايتتو بده. ميگه: دمرو، دمرو، دمرو، دات کون، دات کان ___________________________________
راننده اتوبوس 10 کيلومتر مونده به قزوين نگه ميداره ميگه همه برن يه کپي از کونشون بگيرن مسافرا ميگن چرا؟ميگه اخه اونجا اصلشو پاره ميکنند
__________________________________________________________________________________________________________________
از يک قزويني پرسيدند کون چند بخشه،گفت ،کون نه بخشه نه استانه يک دنياست.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
يه قزوينيه تو شهر قم گم ميشه . تمام مراجع فتوا صادر ميکنند که تا پيدا شدن آن نماز بايد به صورت نشسته خوانده شود
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قزوينيه عروسي ميکنه تو کارته عروسيش مينويسه آوردن اطفال زوريست
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شهرداري قزوين توي پارک شهر تابلو زده‌ بود : لطفا روي زمين تف نياندازيد بعدا لازمتان خواهد شد
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پليس راه قزوين:دير کردن بهتر از هرگز نکردن است
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
نصيحت قزوينيه به جنيفر لوپز : تو با اين اندامت حيف نيست نماز نميخوني؟_____________________________________________________________
 
______________________________________________________________________
جهيزيه قزوينيا : آبگرمكون ، آبسردكون، شيردآغكون، چاي صافكون، سرخ كون، مخلوط كون، خردكون، درواكون، همه از مارك كونوود
_________________________________________________________________________________________________
براي ترويج ازدواج در قزوين برادر کوچک عروس بعنوان اشانتيون داده ميشود.
--------------------------------------------------------------------------------------
قزوينيه ميره داروخونه ميگه 99 تا کاندم بده.دکتره ميگه يه دفعه 100 تا ببر ديگه.قزوينيه ميگه مثله اينکه کونه تو هم ميخارها
________________________________________________________________________________
ترين ها در قزوين :
(1)محبوبترين خواننده: حامد حاکان
2))محبوبترين مکان:دُکان
3))محبوبترين ماشين: پيکان
4))محبوبترين فوتبالست: اّليور کان
5))محبوبترين سازمان: حمايت از کودکان
6))محبوبترين شهر: اردکان
7))محبوبترين حيوان: پليکان
8))محبوبترين محصول شيشه: استکان
9))محبوبترين نگاه: ديدن کان
10))محبوبترين برخورد: برخورد با کان
11))محبوبترين تفريح: کردن کان در دُکان اگر نشد در پيکان
۱۲) )محبوبترين ريس فدراسيون : دادکان
_________________________________________________________________________
 

جوک هاي باحال







 ایارو ترکه چربی داشته میره دکتر، دکتره میگه روزی 4 کیلومتر بدو. بعد یه هفته ترکه زنگ میزنه به دکتره میگه : دکتر رسیدم لب مرز هالا چی کار کنم؟


نصیحت ترکه به پسرش:هیچ وقت زن نگیر و به پسرت هم بگو زن نگیره


از غضنفر ميپرسن اسم كوچيك فردوسي چيه؟ميگه: ميدان

 
غضنفر پلیس مخفی می شه الان سه ساله ازش خبری نیست

 
يه روز غضنفر يه جيرجيرك مي گيره تا صبح روغن كاريش ميكنه 

 
ترکه دختر خوشگل می بینه بهش میگه شمارو مادرتون زاییده.دختره تعجب میکنه میگه آره.مگه شمارو مادرتون نزاییده ? ترکه میگه در مقابل مادرشما مادر من ریده

 
شعار راهپیمایی ترکها: ترکا تاج سرن فارسا ترک خرن



به ترکه می گن چرا داری با خر تخته نرد بازی می کنی؟ ترکه می گه هیچم خر نیست .دو هیچ جلوئه

 
 ترکه می گوزه سرش می خوره به دیوار دستشویی، می گه لامسب تو دنده بود

 
شرکت نوکیا برای رفاه حال اس ام اس نویسان ایرانی گوشی جدیدی ساخته که تنها با فشردن یک دکمه می نویسد: یه روز یه ترک



به ترکه میگن:چرا غواصا از عقب خودشونو میندازن تو آب؟ میگه: آخه اگه از جولو بندازن که میوفتن تو گایق



يه اکيپي ميرن کوه نوردي شب خواب بودن ديدن يکي داد مي زنه جرج جرج... ميگن: ما اينجا جرج نداريم که. خلاصه مي خوابن صبح پا مي شن ميبينن ترک رو گرگ خورده



غضنفر اسم بچش رو مي ذاره اس ام اس .مي گن اين چه اسميه ؟ مي گه : چيه از پيام که با کلاس تره

 
از غضنفر مي پرسن واحد کمتر از مثقال چيه؟ ميگه چس مثقال


پليس جلو ماشين ترکه رو ميگيره ميگه : کارت ماشين ، بيمه و گواهينامه ! ترکه ميگه چيکار کنم جمله بسازم؟


 

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

اس ام اس توپ


میگن خدا مردو آفرید یه براندازش کرد کرد و گفت خوبه قشنگه ، بعدش زنو آفرید همه فرشته ها گفتن بابا این چیه دیگه ؟ خدا گفت عیبی نداره آرایش میکنه خوشکل میشه !
*****************************************

خسته از زندان که نامش زندگیست ، پس قشنگی های دنیا دست کیست ؟؟؟!!!
*****************************************

هشدار به دختران دم بخت : بزودی دختران چینی با مهریه کم وارد ایران می شوند.
*****************************************

به ترکه میگن چرا زشتی ؟ میگه وقتی کوچیک بودم تو بیمارستان عوضم کردن !
*****************************************

سه نفر تو قلب جای دارن 1 خدا 2 مادرم 3 پدرم ، آخی تو نیستی ؟؟؟؟؟
تو ضربان قلب منی 4 ، 5 ، 6 ، 7 - - - - - - - - اینا همه جای خالیه توئه
*****************************************

قانون معرفت میگه : به قلب ما نزدیک است آن کس که از چشمان ما دور است .
*****************************************
ترکه با لره شطرنج بازی می کنن ، شاه دق میکنه !
*****************************************

لره ادعاي پيامبري ميکنه . بهش ميگن خوب معجزه اي ، چيزي بيار تا باور کنيم .. ميگه خدا وکيلي همين که يه لر پيامبر شده خودش معجزه نيست؟
*****************************************

ترکه تو جنگل میرفته ! بعد یه روباه مرده میبینه ! میگه خوب شد مرده ! وگرنه گولم میزد :))
*****************************************

غضنفر هلو ميخورده به وسطش که مي رسه ميگه ايول گردو هم داره.
*****************************************

ترکه ماشينش پنچر ميشه ، ميره از لوله اگزوز فوت مي کنه لره رد ميشده ميگه : خره ، تا صبحم که فوت کني لاستيک باد نميشه ، چون شيشه هاي ماشينت پائينه
با دادن یک هدیه خود را یک سال بیمه بدنه و اعصاب کنید .
روز زن مبارک
*****************************************

ترکه زنگ میزنه ثبت احوال ، میگه : ببخشید اونجا ثبت احواله ؟ من امروز احوالم خوبه ، می خواستم ثبت کنم !
*****************************************
با تو ، بی تو ، همسفره سایه ی خویش و به سوی بی سویه تو میام ...
( زنده یاد حسین پناهی )
*****************************************

قصه عشق : یکی بود یکی نبود ، عشق کلاغی بود که هرگز به خونش نرسیده ...
*****************************************
کمیته امدا برای چندمین بار از برادران ترک و لر زبان خواست که بعد از انداختن سکه به صندوق صدقات بچه های خود را سوار صندوق نکنند !
*****************************************

دستم بوی گل میداد . مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .

 
*****************************************

عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میزاره عبدالواحد !!!
*****************************************

یه اصفهانی به یه اصفهانی دیگه پول قرض میده تو کتاب گینیس ثبت میکنند !
*****************************************

واسه اصفهانيه مهمون مياد به مهمونش ميگه آقا مرغ هستا بگم تخم کنه
*****************************************

بچه اصفهانی سر سفره غذا می خورده.باباش با لهجی شیرین اصفهانی بهش میگه باباجون اینقدر غذا بخور که سیر بشی نه اینقدر که خسته بشی
****************************************
چندتا تهرونی اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآدو وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد
*****************************************



دســــتور العمل های شـــــیرازی ها و اصفهانی ها






اصفهانی ها
اول اينكه همشون زيرشلواري آبي راه راه مي پوشن ( البته شايد با خوندن
اين مطلب سريع اونو عوض كنن
دوم اينكه با خوردن هر قلوب نوشابه نگاهي به شيشه ميكنن به كجا رسيدهسوم
اينكه تا در بستني رو باز ميكنن سريع يه ليس به درش ميزننچهارم اينكه
وقتي براشون مهمون مياد دم در مي ايستند و به جاي اينكه بگويند بفرمائيد
تو ميگن چرا نمياي تو




يه اصفهاني مي گن اگه سردت شد چيكار مي كني؟

مي گه ميرم بغل بخاري
مي گن اگه خيلي سردت شد چي؟
مي گه ميرم به بخاري نزديك تر ميشم
مي گن اگه خيييلي سردت شد چي ؟
ميگه ميرم به بخاري مي چسبم
مي گن اگه خيييييلي خيييلي سردت شد چي؟
مي گه ميرم بخاري رو روشن مي كنم


يه اصفهاني خيلي اوقاتش تلخ بود. دوستش ازش علت اوقات تلخيش رو پرسيد.
جواب داد: اخه دندانه شونه سرم شكست. دوستش گفت: خوب از دندانه هاي ديگه
شونه ات استفاده كن. اصفهانيه گفت: اخه اين اخرين دندانه شونه ام بود


تحقيقات نشون داده اصفهانيها فقط در 22 روز سال رشد مي کنند: دهه اول
محرم + دوازده روز اول عيد


دختر اصفهانيه به دوست پسرش مي گه شب بيا خونمون, اگر موقعيت خوب بود يه
سكه مي اندازم پايين. شب مي شه و پسره مياد. دختر يه سكه ازپنجره مي
اندازه بيرون ولي هرچقدرمنتظر ميشه پسر نمياد, مياد دم پنجره بهش ميگه پس
چرا نمياي بالا پسر ميگه دارم دنبال سكه مي گردم, دخترميگه بيا بالا بهش
كش بسته بودم سكه الان تو دستمه

يه روز يه اصفهانيه داشته روي خودش آب يخ مي ريخته. يكي مي بيندش و ازش
مي پرسه چرا همچين كاري مي كني؟ ميگه مي خوام سرما بخورم. يارو ميگه چرا؟
ميگه آخه يه پنيسيلين تو خونه دارم, داره تاريخ مصرفش مي گذره


اصفهانی با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه

ميگن توي اصفهان همه كانديدها براي اينكه صرفه جويي كنن پوستر تبليغاتي
چاپ نكرده بودن هر روز از يه درختي آويزون مي شدن

اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه


دستور العمل های شیرازی·

سعی كنید روزها استراحت كنید تا شبها راحت بتوانید بخوابید ·

در نزدیكی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن
نشته و استراحت كنید ·

ایستادن به رفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد ·

جایی كه می‌توانید بنشینید چرا می‌ایستید؟ ·

كار امروز را به فردا موكول كنید و كار فردا را به پس فردا ·

اگر حس كار كردن به شما دست داد كمی صبر كنید تا این حس از شما بگذرد ·

از همه دیرتر سر سفره رفته و زودتر بلند شوید تا زحمت چیدن و جمع كردن
سفره به شما تحمیل نشود ·

برای كار همیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید ·

در میهمانی‌ها حتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست
آوردید ·

   .به خواب نگویید كار دارم به كار بگویید خواب دارم

ازدواج









 

ازدواج

روزی از ميلتون ؛ شاعر معروف انگليسی پرسيدند :چرا وليعهد انگلستان می تواند در چهارده سالگی بر تخت سلطنت بنشيند و سلطنت کند ؛ اما تا هيجده سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند ؟؟
گفت : بخاطر اينکه اداره کردن يک مملکت از اداره کردن يک زن بمراتب آسان تر است !!!
بهاء الواعظين می نويسد : در ابتدای مشروطه ؛ بخانه ای رفتم ؛پير زن و دختر جوانی آنجا بودند .
گفتم : قوانين جديد . گفت : مثلا چه ؟
به شوخی گفتم : مثلا دختران جوان را به پير مردان دهند و زنان پير را به جوانان !
پير زن پرسيد : منظور از مشروطه چيست ؟؟
دخترش گفت : اين چه فايده دارد ؟؟
پير زن بلافاصله به دخترش گفت : ای بی حيا ! حالا کار تو به جايی رسيده که بر قانون مشروطه ايراد ميگيری ؟؟!!
براي ازدواج کردن لحظه‌اي درنگ نکنيد اگر زن خوبي نصيبتان شود، خوشبخت مي‌گرديد
و اگر زن بدي گيرتان آمد مثل من فيلسوف می شوید
<< سقراط  >>
یه ضرب المثل چینی هست که میگه: اگه از دوران مجردیت لذت نمی
بری، ازدواج کن. اونوقت حتما از دوران مجردیت لذت  می بری!
 












۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

دو متن جالب



  


کیفیت و استانداردهای ژاپنی ها
چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد.
در مشخصات تولید محصول نوشته بود سه قطعه معیوب در هر  ۱۰۰۰۰ قطعه ای که تولید می شود قابل قبول است. هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام فرستاده شدند، نامه ای همراه آنها بود با این مضمون
مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم.
برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید خط تولید جداگانه ای درست کردیم و آنها را فراهم ساختیم
امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد.
 
جراح قلب و تعمیر کار
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد.
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:
من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم. در حقیقت من آن را زنده می کنم. حال چطور درامد سالانه ی من یک صدم شماست.
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درامدت ۱۰۰برابر شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!!


دست های دعا كننده


دست های دعا كننده


The Praying Hands


Praying hands by Albrecht Durer

در يك دهكده كوچك نزديك نورنبرگ خانواده اي با 18 فرزند زندگي مي كردند. براي امرار معاش اين خانواده بزرگ، پدر مي بايستي 18 ساعت در روز به هر كار سختي كه در آن حوالي پيدا مي شد تن مي داد.
در همان وضعيت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رويايي را در سر مي پروراندند. هر دوشان آرزو مي كردند نقاش چيره دستي شوند، اما خيلي خوب مي دانستند كه پدرشان هرگز نمي تواند آن ها را براي ادامه تحصيل به نورنبرگ بفرستد.
يك شب پس از مدت زمان درازي بحث در رختخواب، دو برادر تصميمي گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده مي بايست براي كار در معدن به جنوب مي رفت و برادر ديگرش را حمايت مالي مي كرد تا در آكادمي به فراگيري هنر بپردازد، و پس از آن برادري كه تحصيلش تمام شد بايد در چهار سال بعد برادرش را از طريق فروختن نقاشي هايش حمايت مالي مي كرد تا او هم به تحصيل در دانشگاه ادامه دهد.
آن ها در صبح روز يك شنبه در يك كليسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن هاي خطرناك جنوب رفت و براي 4 سال به طور شبانه روزي كار كرد تا برادرش را كه در آكادمي تحصيل مي كرد و جزء بهترين هنرجويان بود حمايت كند. نقاشي هاي آلبرشت حتي بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصيلي او درآمد زيادي از نقاشي هاي حرفه اي خودش به دست آورده بود.
وقتي هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر براي موفقيت هاي آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال يك ضيافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام آلبرشت ايستاد و يك نوشيدني به برادر دوست داشتني اش براي قدرداني از سال هايي كه او را حمايت مالي كرده بود تا آرزويش برآورده شود، تعارف كرد و چنين گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا مي تواني به نورنبرگ بروي و آرزويت را تحقق بخشي و من از تو حمايت ميكنم .
تمام سرها به انتهاي ميز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازير شد. سرش را پايين انداخت و به آرامي گفت: نه! از جا برخاست و در حالي كه اشك هايش را پاك مي كرد به انتهاي ميز و به چهره هايي كه دوستشان داشت، خيره شد و به آرامي گفت: نه برادر، من نمي توانم به نورنبرگ بروم، ديگر خيلي دير شده، ‌ببين چهار سال كار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندين بار شكسته و در دست راستم درد شديدي را حس مي كنم، به طوري كه حتي نمي توانم يك ليوان را در دستم نگه دارم. من نمي توانم با مداد يا قلم مو كار كنم، نه برادر، براي من ديگر خيلي دير شده...
بيش از 450 سال از آن قضيه مي گذرد. هم اكنون صدها نقاشي ماهرانه آلبرشت دورر قلمكاري ها وآبرنگ ها و كنده كاري هاي چوبي او در هر موزه بزرگي در سراسر جهان نگهداري ميشود.
يك روز آلبرشت دورر براي قدرداني از همه سختي هايي كه برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پينه بسته برادرش را كه به هم چسبيده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصوير كشيد. او نقاشي استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاري كرد اما جهانيان احساساتش را متوجه اين شاهكار كردند و كار بزرگ هنرمندانه او را "دستان دعا كننده" ناميدند.

اين داستان واقعي است و به اواخر قرن 15 بر مي گردد .