از تو ميپرسم دوست چه خبر از دل من ؟ كه تو بهتر داني كه چه كردي با من تو شكيبا بي شكيبم كردي بنگر آنقدر غريبم كردي كه شبي از شبها من غريبانه ترين شعر زمين را گفتم
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
زندگي زيباست زشتيهاي آن تقصير ماست، در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست! زندگي آب رواني است روان ميگذرد... آنچه تقدير من و توست همان ميگذرد
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
هيچوقت به چشمات راز دلت رو نگو... چون راز نگه نمي دارد و گريه مي كند
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
خنده ات رو به همه بده، ولي لبخندت را به يه نفر، عشقت را به همه بده،ولي وجودت را به يه نفر، بذار همه عاشقت باشن، ولي خودت عاشق يه نفر باش
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
من آموخته ام به خود گوش فرا دهم و صدايي بشنوم که با من ميگويد اين لحظه مرا چه هديه ميدهد نياموخته ام گوش فرا دادن صدايي را که با من در سخن است و بي وقفه ميپرسد من بدين لحظه چه هديه خواهم داد
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
نياز و تو خودم کشتم که هرگز تا نشه پشتم زدم بر چهره ام سيلي که هرگز وا نشه مشتم من آن خنجر به پهلويم که دردم را نمي گويم به زير ضربه هاي غم نيافتد خم به ابرويم مرا اينگونه گر خواهي دلت را آشيانم کن من آن نشکستني هستم بيا و امتحانم کن
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
عشق يعني خاطرات بي غبار دفتري از شعر و از عطر بهار عشق يعني يک تمنا يک نياز زمزمه از عاشقي با سوز و ساز عشق يعني چشم خيس مست او زيرباران دست تو در دست او عشق يعني ملتهب از يک نگاه غرق درگلبوسه تا وقت پگاه
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
اي کاش تنها يکنفر هم در اين دنيا مرا ياري کند اي کاش مي توانستم با کسي درد دل کنم تا بگويم که . من ديگر خسته تر از آنم که زندگي کنم تا بداند غم شبها يم را.... تا بفهمد درد تن خسته و بيمارم را......... قانون دنيا تنهايي من است............ .. و تنهايي من قانون عشق است.... و عشق ارمغان دلدادگيست........ و اين سرنوشت سادگيست...........
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
راه رسيدن به مو فقيت پر از مشكلات است كه بايد با به كار گيري همه توان خويش در جهت رفع آنها برآييد و بدانيد كه هيچ كاري بي رنج و مشقت به سرانجام نرسيده و نخواهد رسيد.
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
كسي كه همه راهها را مي جويد، همه را از دست مي دهد انسان بايد به خواسته دروني خود گوش فرا دهد و دل به هدفي مشخص بسپارد و دنبال كارهاي متفاوت نباشدو تمام نيروي رواني و بدني خود را صرف يك كار بخصوص با توجه به علايق ،امكانات و قابليتهايش بنمايد
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
بيا شبهاي هجران را سحر کن به عشق خود دلم را شعلهور کن در اين شبهاي سرد بيترنم لبانم را پر از شير و شکر کن
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
تبه کردم جواني را کنم خوش زندگاني را چه سود از زندگاني چون تبه کردم جواني را
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
سکوت راب هانه کني که عشق خواندني شود! *بخوان که از صداي تويترانه ماندني شود
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
زندگي زيباست زشتيهاي آن تقصير ماست، در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست! زندگي آب رواني است روان ميگذرد... آنچه تقدير من و توست همان ميگذرد
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
هيچوقت به چشمات راز دلت رو نگو... چون راز نگه نمي دارد و گريه مي كند
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
خنده ات رو به همه بده، ولي لبخندت را به يه نفر، عشقت را به همه بده،ولي وجودت را به يه نفر، بذار همه عاشقت باشن، ولي خودت عاشق يه نفر باش
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
من آموخته ام به خود گوش فرا دهم و صدايي بشنوم که با من ميگويد اين لحظه مرا چه هديه ميدهد نياموخته ام گوش فرا دادن صدايي را که با من در سخن است و بي وقفه ميپرسد من بدين لحظه چه هديه خواهم داد
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
نياز و تو خودم کشتم که هرگز تا نشه پشتم زدم بر چهره ام سيلي که هرگز وا نشه مشتم من آن خنجر به پهلويم که دردم را نمي گويم به زير ضربه هاي غم نيافتد خم به ابرويم مرا اينگونه گر خواهي دلت را آشيانم کن من آن نشکستني هستم بيا و امتحانم کن
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
عشق يعني خاطرات بي غبار دفتري از شعر و از عطر بهار عشق يعني يک تمنا يک نياز زمزمه از عاشقي با سوز و ساز عشق يعني چشم خيس مست او زيرباران دست تو در دست او عشق يعني ملتهب از يک نگاه غرق درگلبوسه تا وقت پگاه
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
اي کاش تنها يکنفر هم در اين دنيا مرا ياري کند اي کاش مي توانستم با کسي درد دل کنم تا بگويم که . من ديگر خسته تر از آنم که زندگي کنم تا بداند غم شبها يم را.... تا بفهمد درد تن خسته و بيمارم را......... قانون دنيا تنهايي من است............ .. و تنهايي من قانون عشق است.... و عشق ارمغان دلدادگيست........ و اين سرنوشت سادگيست...........
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
راه رسيدن به مو فقيت پر از مشكلات است كه بايد با به كار گيري همه توان خويش در جهت رفع آنها برآييد و بدانيد كه هيچ كاري بي رنج و مشقت به سرانجام نرسيده و نخواهد رسيد.
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
كسي كه همه راهها را مي جويد، همه را از دست مي دهد انسان بايد به خواسته دروني خود گوش فرا دهد و دل به هدفي مشخص بسپارد و دنبال كارهاي متفاوت نباشدو تمام نيروي رواني و بدني خود را صرف يك كار بخصوص با توجه به علايق ،امكانات و قابليتهايش بنمايد
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
بيا شبهاي هجران را سحر کن به عشق خود دلم را شعلهور کن در اين شبهاي سرد بيترنم لبانم را پر از شير و شکر کن
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
تبه کردم جواني را کنم خوش زندگاني را چه سود از زندگاني چون تبه کردم جواني را
-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-
سکوت راب هانه کني که عشق خواندني شود! *بخوان که از صداي تويترانه ماندني شود