۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

اس ام اس مخصوص عید سعید فطر



کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
 ………. صد حیف از این بساط که برچیده می شود
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت ………. خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
رمضان آمد و روان بگذشت ………. بود ماهی به یک زمان بگذشت
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
شب قدری به عارفان بنمود ………. این معانی از آن بیان بگذشت
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ؛ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو . آیا چیزی قابل درو در این رمضان کاشته ایم؟
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
من کنون روز جاوید گرفتم ز جهان ؛ گر شما در هوس عید بقایید همه .
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد ؛ هلال ماه به دور قدح اشارت کرد .
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
ثواب روزه و حج قبول ، آن کسی برد ؛ که خاک میکده عشق را زیارت کرد .
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
شهر صیام رفت و توبه نمودم ولی چه باک ؛ با رؤیت هلال روی تو افطار می کنم.
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
کسان که در رمضان چنگ می شکستند ؛ نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند .
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت ؛ صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت 
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
چه زود رفت این رمضان عمر ما …… پس ، بر لب جوی نشین و گذر عمر بین .
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
تا ز رویت گرفته ام روزه ، جز به یادت نکرده ام افطار
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
می تونی چشماتو ببندی و منو تو ذهنت تصور کنی؟
تونستی؟
به شما تبریک می گم! شما ماه رو دیدید! عید سعید فطر مبارک
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
کجایی؟؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن آخه ماه من میخوان ببینن فردا عیده یا نه
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
عید فطر مبارک. الان جلوی آینه بودم ماهو دیدم
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
با خوردن اگر حال تو جا می آید
خوش باش که ایام صفا می آید
آماده به حمله باش در این شب عید
وقتی که صدای ربنا می آید
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
با فرا رسیدن عید سعید فطر امشب همه ی اصفهانی ها در اقدامی عجیب بیرون از خانه خوابیدند تا فطریه ی خود را نپردازند!!!!!
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
عید فطر مبارک. الان جلوی آینه بودم ماهو دیدم.
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
کجایی؟؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن
آخه ماه من میخوان ببینن فراد عیده یا نه
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
با تمام شدن ماه رمضان در های رحمت خدا بسته خواهد شد. لای در نمونی!
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد!
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
عید فطر، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
عید سعید فطر بر شما مبارک باد
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, عید فطر به تعویق افتاده و ماه رمضان تا یک ماه دیگر تمدید گردید!
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم
چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
مناجات غضنفر باخدا : خدایا ماه رمضان را مانند المپیک هر ۴ سال یک بار آن هم در یک کشور برگزار کن!!
——————– اس ام اس عید فطر ——————–
خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.

داستان کوتاه


فکر مي کردم تو بيداري!!! 
مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا کريمخان را ملاقات کند.
 سربازان مانع ورودش مي شوند.
 خان زند در حال کشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟
پس از گزارش سربازان به خان ؛ وي دستور مي دهد که مرد را به حضورش ببرند
مرد به حضور خان زند مي رسد. خان از وي مي پرسد که چه شده است اين چنين ناله و فرياد مي کني؟
مرد با درشتي مي گويد دزد ، همه اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم.
خان مي پرسد وقتي اموالت به سرقت ميرفت تو کجا بودي؟
مرد مي گويد من خوابيده بودم
خان مي گويد خب چرا خوابيدي که مالت را ببرند؟
مرد در اين لحظه پاسخي مي دهد آن چنان که استدلالش در تاريخ ماندگار مي شود و سرمشق آزادي خواهان مي شود .
مرد مي گويد : چون فکر مي کردم تو بيداري من خوابيده بودم!!! د
خان بزرگ زند لحظه اي سکوت مي کند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران کنند
. و در آخر مي گويد اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم!


۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

سیر تکاملی رفتار با دختر ها


سال  ۱۲۳۰ :
مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…. !!!
زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!!
مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش… !!!
بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه

سال ۱۲۸۰ :
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده
مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!!
بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه

سال ۱۳۳۰  :
مرد : چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم
زن: آقا، تورو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم .  یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی
بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه

سال۱۳۸۰ :

مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من تو رو می کشم
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه نه نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره !!! (لطفا بد برداشت نکنید !!! )

سال ۱۴۰۰ :
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی.  باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه
بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه !!!

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

خواستگاری و روشهای آن


 1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بی‌بی صغرای معروف و آبجی‌جون و خاله اقدس و عمه كلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونه‌های مردم كنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین كنكاش كنن و هزار و یك عیب روش بذارن و چای و میوه‌ای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند. و همینطور هی برن و هی بیان تا یكی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببینیدش و تموم. 


2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یكی خوشتون اومد بریدجلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یك كاباره و بعد از شنیدن ترانه‌ای از مرضیه ازش درخواست ازدواج كنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه و بعدااگه دلتون خواست به ماما و پاپا بگین. 


3 - مثل همین زمان رفتار كنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یكی سر حرف رو باز كنید و بعد كم‌كم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشكی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ كنه و بعد هم بی‌سروصدا عقد بشین و سر كلاس همش به هم نگاه كنید. 


4 - مثل زمان آینده رفتار كنید و به دوست دخترتون بگین یك نفر براتون پیدا كنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینكه دلش نشكنه حداقل باهاش دوست بشید. 


5 - روش خشن‌تری هم هست كه باید یك شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش كنید كه یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون می‌ریزید. ویا اصلا میشه هیچكدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی كرد

جوک های ترکی


ترکه میره تو بیابونای عربستان تعمیرگاه شتر میزنه . یه عرب شترش راه
نمیرفته میکشونه تو تعمیرگاه ترکه میگه : آقا شترم راه نمیره درستش کن.
... 
ترکه به شاگردش میگه : ا َصگر شوتور اگا رو ببر رو چال . اصغر شترو
میبره رو چال ، ترکه با سنگ میزنه تو تخمای شتره ، شتره مثل فشنگ میره .
عرب میگه : حالا  چطوری به شترم برسم ؟ ترکه میگه : اصگر آ گارم ببر رو
چال... بعد عربه هم گلوله میشه میدوه بیرون میره . بعد ترکه میگه : اصگر
پولشو داد؟ اصغر میگه : نه اوستا.   ترکه میگه : اصگر برو رو چال !!!!؟

ترکه بعد از نماز: خدایا! مواظب خودت باش!


 
_ترکه سوار موتور بوده، نامزدش رو هم ترک موتور سوار کرده بوده..
دختره می گه: چشمات مال منه، قلبتمال منه،عشقت مال منه...
یه دفعه ترکه توقف می کنه، دختره رو پیاده میکنه، می گه: اگه بخوای همین جوری پیش بری حتماً می گی این موتور هم مال توه!
 
ترکه به نامزدش می گه 4شنبه به 4 شنبه دیره که همدیگر رو ببینیم، بیا 2 شنبه به 2شنبه همدیگر رو ببینیم.
 
ترکه با دوستش با لگد می زدن تو شکم همدیگه. يکي از اونجا رد مي شده ميگه شما دو تا دردتون نمي گيره ؟ ترکه مي گه نه پوتين پامونه!
 
ترکه می ره امتحان رانندگی،  افسر بهش می گه حرکت کن. می زنه دنده عقب!
افسر می پرسه چرا دنده عقب می ری؟ می گه میخوام خیز بگیرم!
 
از ترکه می پرسن دو دو تا؟ می گه چهار تا... گند می زنه تو جوک!
 
بر اثر قطع برق در شهراردبیل ، دهها تن از هموطنانمان، ساعت ها روی پل های برقی گیر کردن!
 
خبرنگار: برای محرم امسال چه برنامه ای دارید ترکه می گه: ما امسال 10 تا کتل اضافه می کنیم 15 تا پرچم، 150 تا نجیر، 12 تا قمه، با 40 نفر  زنجیرزن جدید. درمجموع انشاالله امسال دیگه پدر یزید در میاد!
 
به نیوتن گفتند: چرا از افتادن سیب تعجب کردی؟
گفت: آخه من زیردرخت گلابی نشسته بودم!
 
ترکه دستش شکسته بوده، میره دکتر، دستشو گچ می گیرن.
از دکتر می پرسه: آقای دکتر! بعد از اینکه گچ دستمو باز کنم آیا می تونم
سنتور بزنم؟ دکتر می گه: البته، حتماً.
ترکه می گه: چه عالی! چون قبلاً نمی تونستم!
 
ترکه می ره بانک چک خورد کنه، مسئول بانک ازش می پرسه چک سیباس؟ ترکه می
گه نه، مال گردوهای پارساله
 
چند تا توله سگ برای باباشون تولد می گیرن روی کیک می نویسن: پدرسگ! تولدت مبارک!
 
ترکه می ره اداره پلیس، می گه:اومدم بهتون بگم طوطی ام گم شده.
ماموره با تعجب می گه: ولی فکر نکنم ما بتوانیم طوطی شما را پیدا کنیم.
حیف نون می گه: نه اصلاً دنبالش هم نباشین. من فقط اومدم بهتون بگم که
اگر تصادفاً اونو پیدا کردین،بدونین که من با عقاید سیاسیش موافق نیستم!!! به هر کسی که فحش بده، نظر شخصی خودشه!
 
یه روز ترکه میره مغازه لوازم خونگی چشمش می افته به فلاسک. می پرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار می گه اون فلاسکه، هر چیز سردی رو بذاری توش سرد نگه می داره، هر چیز گرمی رو هم بذاری توش گرم نگه می داره. ترکه خوشحال می شه و یکی می خره. فردا که می ره
اداره، فلاسک رو با خودش می بره. رئیسش می پرسه ببینم، چی تو اون فلاسکت
داری؟ ترکه می گه: 2 تا آلاسکا دارم با  3 تا فنجون قهوه!
 
از ترکه می پرسن دوست داری چه جوری بمیری؟ میگه مثل پدربزرگم در خواب وآرامش. نه مثل مسافرهای اتوبوسش در ترس ووحشت!
 
 يه هليکوپتر میره روستای ترکا!مردم می گن سر و صدا نكنيد تا زنده بگیریمش
 


۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

خيــلــــي عجيب امـا واقعــي


 خيــلــــي عجيب امـا واقعــي
ماشین نحس
در سپتامبر سال ۱۹۵۵ جیمز دین هنر پیشه جوان هاایوودی بر اثر تصادف با ماشین پورشه اش دارفانی را وداع گفت. آقای هنر پیشه مرد و کارش تمام شد اما اتومبیل همچنان ماجراهای مرگ آورش را ادامه میدهد خودرو را که به دره سقوط کرده بود بسختی بیرون اورده و به تعمیرگاه منتقل کردند. اما در آنجا ماشین از روی جک لیز خورده و بر روی دو پای یک مکانیک افتاد. این ماشین توسط یک دکتر خریداری شد که از ان برای شرکت در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کرد. در یکی از مسابقات خودرو تصادف کرده و صاحب جدیدش نیز کشته شد. ماشین را تعمیر کرده و دوباره از آن در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کردند . اما راننده بعدی هم در یک تصادف کشته شد این بار وقتی خودرورا به گاراژ منتقل کردند فردای آنروز مشاهده نمودند که گاراژ بطور کامل در آتش سوخته است. سرانجام در اکتبر ۱۹۵۹ برای اینکه جلوی فاجعه را بگیرند آن را به ۱۱ قسمت تکه کرده و فلزش را نیز آب کردند....
==  ==  ==  ==  ==
سقوط بچه
در سال ۱۹۳۲ به دلیل کم توجهی مادر یک بچه کودک به نام کارلوس از پنجره به داخل کوچه سقوط کرد . شگفت انگیز آنکه در همان لحظه آقای جوزف فیکلاک از آنجا عبور می کرد و کودک بر روی او سرنگون شد. بر اثر سقوط دست مرد عابر شکست اما بچه سالم بود. اما مادر بچه عبرت نگرفت یک سال بعد دوباره از همان پنجره کارلوس سقوط کرد و حادثه غیر قابل باور انکه دوباره بر سر یک مرد عابر افتاد. اما برخلاف دفعه قبل هم کودک و هم مرد سالم ماندند و جالب آنکه این بار هم بچه بر روی سر آقای جوزف سقوط کرده بود
==  ==  ==  ==  ==
دوقلوهایی با سرنوشت مشابه
سرنوشت اغلب دوقلوها بسیار شگفت انگیز است . اما سرنوشت دوقلوهای اهل اوهایو دارای بیشترین شگفتی است. دوبرادر دوقلو بعد از تولد از هم جداشده و به خانواده های جدا سپرده شده اند. هر دو خانواده نیز نام جمیز را بر انها گذاشتند و از اینجا سرنوشت شگفت انگیز انها شکل میگیرد. هر دو جمیز به یادگیری علم حقوق علاقه داشتند. هر دو دنبال نجاری و مکانیکی بودند. هر دو با زنی به نام لیندا ازدواج کردند. هر دو نیز اسم بچه هایشان را جمیز آلن گذاشتند. این بچه ها نیز ازدواج کردند. نام زن هر دو هم بنی بود هر دو مرد نیز زنانشان را طلاق دادند. تا اینکه این دو بچه بعد از ۴۰ سال همدیگر را یافته و بعنوان شریک تجاری با هم مشغول به کار شدند...
==  ==  ==  ==  ==
تکرار داستان در واقعیت
در ابتدای قرن ۱۹ داستان نویسی که بیشتر داستانهای ترسناک مینوشت . به نام ادگار آلن پو داستانی به این مضمون نوشت : یک کشتی در دریا غرق میشود. فقط ۴ نفر از میان مسافرانش زنده می مانند.. به سبب طی شدن روزهای متوالی ۳ نفر دیگر تصمیم میگیرند فرد جوانتر که نامش ریچارد پارکر بود را کشته و بخورند. در عالم واقع و در سال ۱۸۸۴ کشتی باری به نام فوندرد میگوبینتا در دریا غرق شد و تنها ۴ نفر از مسافران زنده ماندند. ۳ نفر از مسافران اقدام به قتل عضو جوانتر گروه نموده و اسم آن جوان ریچارد پارکر بود....
==  ==  ==  ==  ==
تصادف در جاده
در سال ۲۰۰۲ دو برادر دوقلو به فاصله تنها ۱ ساعت طی تصادف در جاده به نحوی مشابه کشته شدند آنها در فاصله ۱/۵ کیلومتری از هم در جاده شمالی فنلاند در حال دوچرخه سواری بودند. هر دو به فاصله یک ساعت در اثر تصادف با کامیون مردند. اگر چه این جاده که در ۶۰۰ کیلومتری هلسینکی قرار دارد بسیار شلوغ است اما تصادف دوقلوها به شکلی مشابه واقعا شگفت انگیز است...
==  ==  ==  ==  ==
نجات توسط ناشناس
جوزف آیگنر یک نقاش مشهور اتریشی که در قرن ۱۹ زندگی می کرده چندین بار اقدام به خودکشی کرد . ابتدا در سن ۱۸ سالگی با طناب از یک درخت خودش را حلق آویز کرد اما توسط یک راهب ناشناس نجات داده شد. دوباره در سن ۲۲ سالگی اقدام به خودکشی نمود اما دوباره توسط همان راهب نجات داده شد هشت سال بعد به منظور مجازات توسط دادگاه محکوم به دار شد و این بار هم همان راهب ناشناس او را آزاد کرد و بالاخره در سن ۶۸ سالگی آیگنر موفق شد با شلیک اسلحه به زندگی اش خاتمه دهد و این بار واقعا مرد ولی مراسم تدفین او نیز توسط همان راهب ناشناس برگزار شد. آیگر مرد و هیچ وقت نجات دهنده و تدفینگرش را نشناخت...
 

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

وصيت نامه زيباي حسين پناهي ..... به مناسبت ششم شهریور سالگرد تولدش



قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم.
به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد...