۱۳۸۶ اسفند ۲, پنجشنبه

اس ام اس 14

SmS * JoK * SmS

اس ام اس و جوک

خدايا! ما اگر بد کنيم،تو را بنده هاي خوب بسيار است،

تو اگر مدارا نکني ما را خداي ديگر کجاست ؟

************ **

با توجه به مسدود شدن راههاي خروجي قزوين و گير افتادن هفت هزار مسافر،امروز در قزوين عيد اعلام شد

************ **

ایرانی عزیز با مصرف همزمان دوغ ، باقلا ، سیر و لوبیا و تولید گاز از قطع شدن آن جلوگیری کنید "شرکت گاز و گوز ایران"

************ **

گل خوشگل پشت ويترين گل فروشي ديدم!!!

خواستم برات بخرمش.

به فروشنده گفتم :اون گل چند؟

گفت:اون گل نيست........آينه ست.

************ **

هر چند مال من نشدي ولي ازت خيلي چيزا ياد گرفتم.

ياد گرفتم به خاطر کسي که دوسش دارم بايد دروغ بگم.

ياد گرفتم هيچ وقت هيچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره.

ياد گرفتم تو زندگيم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه اي بشکنم.

ياد گرفتم گريه هاي هيچ کس رو باور نکنم.

ياد گرفتم بهش هيچ وقت فرصت جبران ندم.

ياد گرفتم هر روز دم از عاشقي بزنم ولي خودم عاشق نباشم

************ **

هنوز در پی جراح زبر دستی میگردم که سرنوشت مرا به تو پیوند بزند

************ **

الهی تو خورشید بشی و من زمین

تا سالی یک بار من دور تو بگردم

و سالی 365 روز تو دور من بگردی

************ **

من يه ليوان چاي داغ رو به تو ترجيح مي دم .

چون چاي فقط زبونم رو مي سوزونه . ولي تو دلمو

************ **

شنيده ام كه شقايق ها هرگز نمى ميرند

پس تورا دوست دارم تامرك شقايق ها

************ **

افتخار در خشک کردن قطره ي اشک است

نه جاری ساختن سيل خون

************ **

دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی،

به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم."

************ **

اس ام اس ها گاهی پيامی ندارن

فقط ارسال ميشن که باور کنی

اونی که فکرشو نميکنی الان به يادته

************ **

سرسبزترين سبزها تقديم تو باد . . . . . . . سازمان پخش علوفه دام !!!!...

************ **

به مجنون زد شبی لیلی اس ام اس
که آخر تا به کی تاخیر و فس فس؟
اگر عقدم نخوانی سال جاری
روم تهران، شوم دختر فراری!

************ **
به یارو
می گن...
...
...
...
...
...
به تو چه که به یارو چی می گن؟ اگه بگن آشغالارو ببر پایین حال نداری! اما برای فضولی این همه راه میای پایین!

************ **

برات اون پایین یه SMS نوشتم. برو پایین بخونش.
...
...
...
...
...
SMS

************ **

این SMS را تنها افراد خوشتیپ و خوشگل می تونن بخونن:
...
"???
j???"
...
چیه؟ نکنه توقع داری بتونی بخونیش؟

************ **


به ده دليل دوستت دارم، ٩تاشو نمي دونم يكيشم يادم رفته!

***********


مشترك محترم! لطفا جهت عدم قطع ارتباط نسبت به واريز قبض اقدام نماييد
از طرف پاچه خوار مخابرات

************ **
? جیک . جیک . جیک . جیک
یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی
(ستاد سرشماری جوجه های آخر پاییز)

************ **

? ستاد سرشماري جوجه ها اعلام كرد: به علت در دسترس نبودن تعدادي از جوجه ها در آخر پاییز، سرشماري تا پایان زمستان تمدید شد.

************ **

? این هفته سعی كن در دسترس باشی تا در سرشماري جا نمونی.
آخر پاییز نزدیکه، و وقت ما هم محدود!
(ستاد سرشماری جوجه های آخر پاییز)

************ **

? آخر پاييز شد، هنوز نشمردنت! بهت تبریک می گم. يه بارم تو رو آدم حساب كردن!
************ **

به نام آن كس كه طاووس را آفريد، تا بوقلمونی مثل تو قيافه نگيره!
************ **

پسره داشت گريه می کرد باباش پرسيد چی شده؟ گفت : عاشق شدم ! باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟ گفت : هر کسی که شما صلاح بدونيد !...
************ **

انسان هر چه بالاتر برود

احتمال ديده شدن وصله ي شلوارش بيشتر مي شود. اديسون

************ **

شايد زندگي، آن جشني نباشد كه ما آرزويش را داشتيم،

اما حال كه به آن دعوت شده ايم بگذار تا ميتوانيم زيبا برقصيم تا پشيمان نشويم

************ **

انگليسي: زن فقط يک چيز را پنهان نگاه مي‌دارد آنهم چيزي است که نمي‌داند.

هلندي: وقتي زن خوب در خانه باشد، خوشي از در و ديوار مي ريزد.

استوني: از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقير زن بگير.

************ **

يه روز يه یارو داشته به روی خودش اب يخ مي ريخته.

يكي مي بيندش و ازش مي پرسه چرا همچين مي كني؟

ميگه مي خوام سرما بخورم. میپرسه چرا؟

ميگه اخه يه پني سيلين تو خونه دارم داره تاريخ مصرفش ميگذره

قطعات عاشقانه 3

مجموعه قطعات عاشقانه

هرگز چشمانت را براي کسي که معني نگاهت را نمي فهمد گريان نکن

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

کاشکي بدوني چشمات و به صدتا دنيا نميدم يه موج گيسوي تورو به صدتا دريا نميدم

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

مي شه بعضي ها رو مثل اشک از چشمات بندازي.... اما نمي توني جلوي اشکي رو بگيري که با رفتن بعضي ها از چشمات جاري مي شه......

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

دوستش مي دارم چرا که مي شناسمش به دوستي و يگانگي هنگامي که دستان مهربانش را به دست مي گيرم تنهايي غم انگيزش را در مي يابم و انگاه در مي يابم که مرا ديگر از او گريزي نيست

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را هرگز نميگيرد كسي در قلب من جاي تو را آبي تر از آنيم كه بي رنگ بميريم شيشه نبوديم كه با سنگ بميريم تقصير كسي نيست كه اينگونه غريبيم شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميريم

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

ميدونستيد که هيچ بلور برفي شبيه اون يکي نيست؟مثل اثر انگشت آدمها...يکبار تو کوه يکي از بچه ها زير برف بهم گفت:انگار فرشته ها نشستند اون بالا و دارن اينارو قالب ميزنند! هر وقت برف مياد يادش م? افتم...بعضي حرفها چقدر تو ذهن آدما ميمونه

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

شكايت نمي كنم ، اما ايا واقعا نشد كه درگذر همين هميشه بي شكيب ، دمي دلواپس تنهايي دستهاي من شوي؟ نه به اندازه تكرار ديدار و همصدايي نفسهامان ! به اندازه زنگي ..... واقعا نشد؟؟؟؟

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

تو به من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه ي همسايه

سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را در دست تو ديد

غضب الوده كرد نگاه

و تو رفتي و هنوز

سالهاست كه در گوش من ارام ارام

خش خش گام تو تكرار كنان

مي دهد ازارم

و من انديشه كنان

غرق اين پندارم

كه چرا

خانه ي كوچك ما

سيب نداشت

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

دوسِت داشتم ولي هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نيفتـم نگفـتـم تــا نــدوني عاشـــقم مــن نـدوني بعــدِ تــو از پـا مي افتـم خيــال کـردم اگـــه روزي بـــدوني مي ري شعر جدايي رو مي خـوني مي ري تنها ميشم با بغض و گـريه تــوي شهــــر و ديـــار بي نشــوني

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

نديدي چشمهايم زير پايت جان سپرد آخر گلويم از صداي، هاي هايت جان سپرد آخر نفهميدي صدايم بغض سنگيني به دوشش بود اما از جفايت جان سپرد آخر نترسيدي بگويد عاشقي نفرين به آيينت كه از چشمان جادويت خدايت جان سپرد آخر نمي داني و مي دانم كه دل در خواهش آن انزوايت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشيني از براي يار دلگير است بخوان شعرم كه شعرم در هوايت جان سپرد آخر

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

چشم در راه كسي هستم كوله يارش بر دوش ، آفتابش در دست خنده بر لب ، گل به دامن ، پيروز كوله بارش سرشار از عشق ، اميد آفتابش نوروز باسلامش ، شادي در كلامس ، لبخند از نقس هايش گُل مي بارد با قدم هايش گُل مي كارد مهربان ، زيبا ، دوست روح هستي با اوست !

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

اي سر آغازهمه خوبي ها مينويسم از تو تو که سر سبز ترين منظره ايي تو که سر شارترين عاطفه ايي برترين خواهش و احساس نياز وبدان تا به ابد دوستت ميدارم دوستت ميدارم از زمين تا بخدا از همين نقطه ي خاکي تا عرش

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

آنکه مي‌خواهد روزي پريدن آموزد، نخست مي‌بايد ايستادن، راه رفتن، دويدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمي‌کنند

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

براي ديدن،آرشيو كامل قطعات عاشقانه اينجا كليك كنيد

-+-+-+-+-+-+ -+-+-+-

يك داستان كوتاه

جوجه تيغي خيلي مهربان بود و دوستان زيادي داشت؛ اما هيچ وقت نميتوانست دوستانش را بغل کند. هروقت يکي از دوستانش را بغل ميکرد، دوستش جيغ ميکشيد و فرار ميکرد. اين جوري شد که بالاخره جوجه تيغي همه دوستانش را از دست داد. خيلي ناراحت شد. از جنگل بيرون آمد و رفت يک جاي دور؛ به يک بيابان. همانطور که ميرفت، وسط بيابان، چشمش به يک کاکتوس افتاد. خوشحال شد. رفت که او را بغل کند. کاکتوس تا فهميد فرياد زد: "من را بغل نکن؛ وگرنه..." اما ديگر دير شده بود. جوجه تيغي کاکتوس را بغل کرده بود.
حالا آن دو حسابي با يکديگر دوست هستند!

من کيستم؟

من «دوشيزه مکرمه» هستم، وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و همزمان قند توي دلم آب مي شود.
من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم.
من «والده مکرمه» هستم، وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي خودشيريني بيست آگهي تسليت در بيست روزنامه معتبر چاپ مي کنند.
من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم، وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش- البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ ميرساند.
من «زوجه» هستم، وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه بيست و پنج هزار تومان فقط، بدهد.
من «سرپرست خانوار» هستم، وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.
من «خوشگله» هستم، وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.
من «مجيد» هستم، وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.
من «ضعيفه» هستم، وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.
من «...» هستم، وقتي مادر، من و خواهرهايم را سرشماري مي کند و به غريبه مي گويد «هفت ...» دارد- خدا برکت بدهد.
من «بي بي» هستم، وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.
من «مامي» هستم، وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند.
من «مادر» هستم، وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم.- آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.
من «زنيکه» هستم، وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي شنود.
من «ماماني» هستم، وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.
من «ننه» هستم، وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم. نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.
من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم، وقتي شوهرم آروغ هاي بودار مي زند و کمربندش را روي شکم برآمده اش جابه جا مي کند.
دوستانم وقتي مي خواهند به من بگويند؛ «گه» محترمانه مي گويند؛ «عليا مخدره».
من «بانو» هستم، وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و هيچ مردي دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند.
من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي، عزيزم، عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.
من در فريادهاي شبانه شوهرم، وقتي دير به خانه مي آيد، چند تار موي زنانه روي يقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي دهد، «سليطه» هستم.
من در ادبيات ديرپاي اين کهن بوم و بر؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره، مار، ابليس، شجره مثمره، اثيري، لکاته و...» هستم.
دامادم به من «وروره جادو» مي گويد.
حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفي صدا مي زند.
من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.
مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند.
من کيستم؟